شعر آموزش درس تشدید

             

 

              
 
 
 
 تشدید 

   ّ


داستان تشدید این است
یه  داستانِ شیرین است
اگر  دیدی  شکلی  را
نشسته است در دوجا
در  دو  تا بخش  جدا
با هم داشتند یک صدا
یکی  کناره  گیرد
جایش تشدید نشیند
شکلی دندانه دار است
رو دیگری  سوار است
کار تشدید همین است
دائم  بالا  نشین است
نشسته  است در بنّا
آمده  است  در  اَمّا
دیده شود  در کفّاش
در  نجّار و  در نقّاش

متن تمرین دیکته و روان خوانی درس تشدید

پسر توانای من پس از خواندن کلمات زیر نوشتن آن ها را تمرین کن .

نجّار – کفّاش – بنّا – قنّاد – تشکّر – نقّاش – اوّل – بچّه – برّه – ارّه – تپّه – درّه – دکّه – پلّه – قلّه – گلّه – مکّه – تکّه – سکّه – ملّی – دقّت – شدّت – مدّت – برّاق – قلّاب – قلّک – خفّاش – شفّاف – جادّه – بقّال – تولّد – توجّه – مربّی – سجّاده – مربّا – مرتّب – زرّافه – مجلّه – تهیّه – مقوّا – بزّاز – دکّان – اتّفاق – بقّال – امّا – کلّه – ملّت – دقّت – جدّی – جهنّم – مرتّب – موفّق-

تکّه ی کیک – قنّادی تمیز – آقای بنّا – اوّل هر کار – اتّفاق جالب – قلّه ی دماوند – درّه ی ترسناک – ملّت دلیر – ارّه تیز – برّه ی کوچک .

 

اوّل هر کار نام خدا را بگو .

بچّه ها از آموزگار خود تشکر کردند .

آهنگر ، بنّا و نجّار با هم خانه می سازند .

چوپان ، برّه را به گلّه بر می گرداند .

برای رد شدن از خیابان ، باید دقّت کرد .

ایرانی ها کارت ملّی دارند .

خفّاش تاریکی را دوست دارد .

زرّافه گردن بلندی دارد .

سجّاده ی مادربزر گ بوی یاس می دهد .

آن سوی کوه درّه ی زیبایی است .

روز تولّد سارا نزدیک است .

دکّه ی روزنامه فروشی بسته بود .

روی قلّه ی کوه برف دیدم .

ما مربّی ورزش خوبی داریم .

آن خانه پلّه های چوبی دارد .

کفش زهرا دو قلّاب برّاق دارد .

مادر بزرگ آرزو داشت به مکّه برود .

بچّه ها این مجلّه را دوست دارند .

آزمایش علوم ( هوا در اطراف ما  )

 

گل ها ی نازنین من در زنگ علوم یادگرفتند که اگر هوا در اطراف ما و جود نداشته باشد حتی یک شعله ی کوچک شمع هم نمی تواند روشن بماند .

خدای دانا و توانا برای نعمت های زیادی که به ما بخشیدی سپاس گزاریم.

 

 

ژ مثل ژله

 

 

چ مثل گل یا پوچ

 

هـ مثل ماهی

 

 

 

آموزش خوا  با شعر  

آموزش خوا  با شعر
 
                                                                                                                                                                                                                                                        

     خواهر                              تخت خواب                          خواب                                  

خوا


 با هم هستیم سه نفر

صداداریم،دو نفر

من که شکل (و) دارم

در وسط هاست،جایم

نوشته می شوم،من

خوانده نمی شوم،من

در خواهر وخواب هستم

در تخت خواب نشستم

در هرجایی که من هستم

آروم  بیصدا، نشستم

 

متن تمرین دیکته و روان خوانی درس خوا

پسرم ابتدا متن زیر را خوب و با دقت بخوان سپس نوشتن کلمات جدید را تمرین کن .

 

از خواهرم خواهش کردم که برایم کتاب داستان بخواند .

پیش از خواب ، به پدر و مادرم شب به خیر می گویم .

ژاله و منیژه با یک دیگر خواهر هستند .

من از پدر بزرگ خواهش کردم که پیش ما بماند .

آموزگار از مجید خواست که درس را بخواند .

من داستان های شاهنامه را می خوانم .

خواهرم تمیز و خوانا می نویسد .

پرنده ، استخوان تو خالی دارد .

او مریم را برای پسرش خواستگاری کرد .

خواجو یکی از پل های قدیمی ایران است .

پدربزرگ مرد خیر خواه و مهربانی است .

ما خانه ای سه خوابه داریم .

شیر جانوری گوشت خوار است .

پدر خواربار خانه را از بازار می خرد .

من قرآن خواندن مادرم را دوست دارم .

شهر خوانسار چند چشمه دارد .

خواهر - خواب - خواندن - خواهش - خواربار فروشی - خوانا - خوانسار - گوشت خوار - گیاه خوار - خیر خواه - پل خواجو - خواستگار - اُستخوان - تخت خواب -

خواهرم - خواهرت - خواهرش - خواهرمان - خواهرتان - خواهرشان -

خوابیدم - خوابیدی - خوابید - خوابیدیم -  خوابیدید - خوابیدند -

خواستم - خواستی - خواست - خواستیم - خواستید - خواستند -

می خوانم - می خوانی - می خواند - می خوانیم - می خوانید - می خوانند .

بخوانم - بخوانی - بخواند - بخوانیم - بخوانید - بخوانند -  خواند -

استخوان پا - تخت خواب چوبی - خواهر مهربان - خواستگار خاله مریم - کتابِ خواندنی - خواب جالب

شعر آموزش نشانه ی ژ

آموزش نشانه ژ  با شعر

 

مُژه

 

ژ

شکل سرسره دارم

در سر سه نقطه دارم

در همه جا می آیم

کشیده است صدایم

اول ژله هستم

وسط رژه هستم

آمده ام در پژمان

در ژاکت ودر مژگان

 

متن تمرین دیکته و روان خوانی درس ژ

پسر توانمندم اول از روی متن زیر بخوان سپس نوشتن کلمات جدید را تمرین کن .

 

آن شب ژاله در اُتاقش نشسته بود و با ماژیک هایش چیز های قشنگی می کشید . دو روز پیش دایی پژمان برای ژاله کادو های زیادی آورده بود . او تازه از ژاپن برگشته بود . ژاله از بین کادو ها از ماژیک های پفی بیشتر خوشش می آمد . آن شب ژاله آن قدر چیز های قشنگ کشید که ماژیک هایش تمام شد . نیمه های شب با شنیدن زمزمه هایی چشمانش را باز کرد . کنار دیوار مادربزرگش را دید که ژاکت می بافت .سرش را برگرداند و در گوشه ی اُتاقش یک ماشین پژو دید .  در همین هنگام آمبولانسی که آژیر می کشید . از کنارش رد شد .

ژاله سر در گم شده بود کمی هم ترسیده بود . او با دیدن دوستش مژده ترسش ریخت . وقتی کمی بیشتر فکر کرد ، یاد تمام چیزهایی اُفتاد که دیشب در دفترش کشیده بود . تمام آن ها از دفترش خارج شده و در اتاقش بودند . ژاله ناگهان به یاد اِژدهایی افتاد که از دهانش آتش بیرون می آمد . او آن اژدها را هم دیشب کشیده بود . خوب به دور و برش نگاه کرد . داشت اتاق را نگاه می کرد که پتو تکانی خورد و دم اژدها از زیر آن بیرون آمد . ژاله که خیلی ترسیده بود فریاد بلندی کشید و بیدار شد . مادر با شتاب وارد اتاق شد و ژاله را نوازش کرد .

ژاله - ژاکت - آژیر - منیژه - ماژیک - پژمرده - مژه - مژده - مژگان - رژیم - - پژو - پژمان - بیژن - ژله - ژاپن - ژیلا - ژیان - شوفاژ - پاساژ - گاراژ -

ژاکت کهنه - مژه ی بلند - کشور ژاپن - پاساژ بزرگ - گل پژمرده - آژیر پلیس - ماشین پژو - ماژیک رنگی -

آموزش نشانه چـ چ با شعر

 

                                          آموزش نشانه چـ چ با شعر                                                      

 

 

     قارچ                                                                              مورچه 

 

چـ غیرآخر          چ آخر

ما دو نفر برادر

غیرآخر وآخر

شکلی خمیده داریم

در زیر سه نقطه داریم

ای بچّه های دانا

کشیده نیست این صدا

با چادر همراه هستیم

 درآچار پیدا هستیم

در مُچ ومورچه هستیم

وسط کوچه هستیم

متن روخوانی و تمرین دیکته نشانه ی چـ چ

 

پسر توانمند من با دقت متن زیر را بخوان سپس نوشتن کلمات جدید را تمرین کن .

 

باز ماشین بابا خراب شد . چرخ ماشین پنچر شده بود . بابا ماشین را آرام آرام به سمت خاکی برد و ایستاد . چمدان ها را برداشت و آچار را در آورد . روی چوبی نشستم تا بابا چرخ ماشین را درست کند . مورچه ها روی زمین تند تند راه می رفتند . مادرم به بابا گفت : " چند بار گفتم با این ماشین نمی شود به مسافرت رفت " . بابا هم با لبخند جواب داد :" چیزی نشده ، الان چرخ ماشین را درست می کنم " . امروز قرار است برای دیدن یکی از دوستان پدر که در جبهه با هم بودند به روستای آن ها برویم . دوست پدرم جانباز است پای چپ او در جبهه روی مین رفته بود . مادرم برای آن ها پارچه های زیبایی خریده است . دیگر خسته شده ام باید کمی به پدرم کمک کنم .

چه جالب چرا این چراگاه بزرگ را ندیده بودم . بوی چمن همه جا پیچیده بود . گوسفندان در چراگاه می چریدند . بالای چراگاه پرچم زیبای ایران پیدا بود . فکر می کنم آن جا مدرسه ی ماست . چوپانی کوچک زیر درختی کنار چشمه نشسته بود و برای گوسفندان نی می زد . باران نم نم می بارید . چتر را روی سر پدرم گرفتم . بابا با چشمان مهربانش نگاهی به من کرد و لبخند زد . گفتم : " وای اگر چرخ ماشین درست نشود باید چه کار کنیم ؟ انگار باید همین جا چادر بزنیم ". بابا بلند شد و گفت : این هم چرخ ماشین ، بفرمایید راه می افتیم " .

چادر - چوب - چرخ - قارچ - قوچ - کوچه  - چوپان - چاقو - چهار - چشمه - چراگاه - چرا - پرچم - پنچر - چرب - چرم - چتر - چیز - چشم - چمن - چاق - چانه - چاله - چاه - مچ - پوچ - پیچ - کوچ - چاپ - چپ - چکمه - چین - چمدان - چند - چشمک - کوچک - دوچرخه - چرک - چابک - آچار - پارچه - مورچه - بیچاره - چرید - چید -

قوچ زرنگ - چشم بینا - آب خنک چشمه - بوی چمن - پرچم ایران - کودک چاق - چمدان آبی - پیچ آهنی - دوچرخه ی زیبا - پسر کوچک - کفش چرمی - چادر ماشین - چاقوی تیز - دیوار بزرگ چین .

آموزش نشانه هـ ـهـ ـه ه باشعر

آموزش نشانه هـ ـهـ ـه ه باشعر

 

                           9
        ماه                                          ستاره ها     مهتاب                                 نُه    

 

هـ اول      ـهـ وسط     ـه آخر چسبان               ه آخر تنها

          ما،چهار تابرادَر              

وسط وغیرآخر

هم اول وهم آخر

هم تنهاییم ،هم چسبان

مهربانیم و خندان

می گوییم، ای بچه ها

کشیده است این صدا

متن روانخوانی و تمرین دیکته نشانه ی هـ ـهـ ـه ه

پسر دانای من بعد از خواندن متن زیر نوشتن کلمات جدید را تمرین کن .

 

به به هوا خوب است . مهتاب زیبا است .

ای خدای مهربان ، آسمان ، ماه و ستاره هایت را دوست دارم .

ستاره ها در آسمان می درخشیدند . آهوهای زیبا در دشت بازی می کردند .

شب شده بود و هوا کم کم سردتر می شد . امشب ماه مهربان از آسمان برای من دست تکان می دهد .

آسمان روستای ما پر از ستاره شده است . انگار ستاره ها من را نگاه می کنند . از روی بام ، آسمان دیدنی است . مهتاب همه جا را روشن کرده است .

کاش بابا هادی پیش ما بود . فردا روز 22 بهمن است . فردا روز پیروزی انقلاب اسلامی است . در این روز در روستای ما جشن با شکوهی برپا  می شود . فردا همه ی دوستانم با پدربزرگ خود به میدان روستا می آیند .

این میدان به نام پدر بزرگ من است . من باز هم باید تنها بروم پدرم می گوید : پدربزرگ تو در بهشت است . او می گوید همه ی کسانی که در راه خدا جهاد می کنند و شهید می شوند . به بهشت می روند .

پدربزرگ من سال ها پیش در مقابل زورگویی های شاه مقاومت کرد و به دست سربازان شاه به شهادت رسید . به همین دلیل هر سال مردم روستا در این در روز یاد او را گرامی می دارند .

کوه - ماه - ماهی - آهو - هوا - مهتاب - مهربان - به به - نه -

کاهو - کاه - گیاه - سیاه - سپاه - کوتاه - روباه - نگاه - راه - اشتباه - ایستگاه - فروشگاه - هلو - هویج - همین - هرگز - هنوز - هزار هسته - هنر - هنرمند - هر - همه - همیشه - شهر - مهر -  مهره - رهبر - هادی - هدایت - هدف - هفته - هفت - هشت -  هوش - بهار - بهمن - بهرام - میهن - پیراهن - مشهور - جمهوری - - گوهر - گروه - سرهنگ - نهنگ - تنها - بهشت - بهداشت - اردیبهشت - مهمان  - جهان - ناگهان - قهوه ای - پادشاه - راهنما - شهید - شهادت -

 ماهِ مهر - مادرِ مهربان - اشتباهِ بزرگ - ایستگاهِ تاکسی - مدادِ سیاه - راهِ دور - هفته یِ سلامتی - لباسِ قهوه ای - پیراهنِ قشنگ .

تعطیلات برفی توووووون شااااااد شااااااد شاااااااد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ُ استثنا

 

 

 

تبریک